good for you

آمدم

یک تیکه بردارم

نخواستی

نگاهت را بر گرداندی

قهر نبودی

اما اصراری به بودنم نداشتی

فقط یک تیکه غم

اعتبار عشق بود

رونق گلخانه از دوری بود

دلم گرفت

دلم شکست

خدای خوبی ها باش

من خیر ندیدم در زندگی

بد زندگی من نباش

من یک تیکه خواستم فقط

یک تیکه عشق

good for you...

دوان'>دوان دوان رفت

از گودال زمخت تنهایی اش

پایش پیچ خورد

اما نشکست

پی یک نگاه جنجال می شد

آتش بازی ظاهری دوستی عمیق می شد

دل نگران کمبود هایش

سر صحبت را وا کرد

از آرزوهایش می گفت

که چه قدر از آن ها دور است

ولی دلبسته آنهاست

بیا و درگیر ذهنیت من باش

دوان دوان

تو را دوست دارم

good for you...

برای چیزی گردان

نچرخ

سرگیجه واضح تو

امکان نگاه عاشقانه

اول راه

واسطه امروزی

اخلاق بی علاقه تو

ادامه خستگی

پوشش ناشناس

هدف سرخ بالا

شاید تصمیم مهم

البته معمای فهمیدنی

پاینده واقعیت

good for you...

تو را دیدم نفهمیدم زمان چطور می گذرد از نفهمیدن خواستم بپرسم چرا تو جالبی؟چرا یک نکته را نمی فهمم؟گفت آن قدر می فهمی که فراموش کرده آیی دلم لرزید عشق آزادانه نگاه می کند از وحوش خداحافظی می کند دلربایی روی رویایی تو را می کند تقصیر دروغگویی نیست انکار از خواست هایت شده دم آوردم به دمت روی ریاکار آشکارت چطور دل سپردم ؟سال است سر وقت سبحان الله است در شکوه غمی نیست هشت پاره دشمن پاره شد good for you...ادامه مطلب

خیلی عادی رفت

پشت سرش آینه ها شکستند

چیزی پشیمان می شد

گفت آب پشت سرم را به پای درخت بریزید

خسته بود

دلش می خواست برایمان یادگاری بگزارد

صدای محکم در

تنهایی همیشگی

دلهره لحظه ها

ذات زندگی

عشق خداحافظی

خواهش های بیهوده

راه طولانی

شروع جاده از فردا

تشنگی بلور

آه و دوباره آه

good for you...

نمی دانم چه کار کنم؟

ابر غول قدرت هر کس بود

ایده دارد

باید دور شد

فاصله ها هست

آسان شدن

پریشانی نیست

جلوه ندارد زندگی

نمی دانم

پرتابه

زلال تر از آب

پیغام قاصدک صادقانه بود

فکر ها و اتفاق های عجیب و غریب

چه کسانی وفادار هستند؟

پوچی آنها

خواسته کیست؟

طبیعت رام او شده بود

اظهار نظر شجاعانه

تصمیم بگیر

good for you...

یکی بود یکی نبود لیزا مهندس نرم افزار بود و در زمینه ادبیات متخصص تالیف بود لیزا دختری زیبا رو و مجرد بود و با مردان معاشرت سالمی داشت همین موضوع اطرافیان را چه زن ها چه مردان را به حسادت وا می داشت در مورد ازدواج او طرح ها و نقشه های زیادی می ریختند پدر بزرگ لیزا به او وصیت کرده بود هرگز ازدواج نکند لیزا دلایل خودش و پدر بزرگش را کاملا می دانست و از آن محافظت می کرد شهناز و نیناز می گفتند هر زنی که با مردان ارتباط داشته باشد باید بتواند ازدواج کند یعنی ما دستور می دهیم تنها در یک صورت می توانی ازدواج نکنی و آن هم این است با مردان قطع رابطه کنی!!!!البته شهناز شعور درست و حسابی نداشت(دعانویس)بود همشون همین بودند ..….....اکبر می گفت پیر میشه سر پیری معرکه گیری می کنه کلا قضیه اینه که چون لیزا اصیل زاده پدر بزرگش بود و تفنگ او را به ارث برده بود دشمنان زیادی داشت مسلما دهن مردوم هرگز بسته نمی شود مشکل دهان مردوم نیست چون حسد وقتی آشکار می شود برای لیزا لذت بخش می شد قضیه یک انگشتر گران بها بود که لیزا دست چپش می کرد دیگران تمام فشار هایشان را روی آن انگشتر با نگین مشکی می کردند و می پرسیدند چرا انگشتر سیاه دست چپت می کنی؟ لیزا می خندید و می گفت مثل دعا نویسی گل پیاز شما من هم یه انگشتر مرموز دارم این انگشتر را پدر بزرگم به من داده درسته اون مرده اما روح اون هر لحظه برای من جاویدان است من به شما احمق ها نشان می دهم برای یک رابطه دوستانه مجبور نیستم عقد دایم کنم هدف ازدواج خیلی با روابط دوستانه من فرق دارد همان هست که نمی فهمید همه تان بد بخت و در آستانه طلاق هستید بچه های نا سالمی دارید ....چون نمی دانید هدف از تشکیل خانواده چیست؟همه تان مشاور ازدواج می خواهید ....نمی دانم واقعا good for you...ادامه مطلب

در بسی بسیار سرد

گوشه گیری از باد

غم پرست دنیا شد

از کناره گیری دنیا

فقط متهم از عشق شد

ابرکی آبی کمرنگ

فاصله داشت از آسمان

بسیار خسته بود

می توانست باران شود

ترجیح می داد

سکوت باشد

از ذاتش کم نشد

اشتیاق باد از چوپان بود

ننوشت تا چیزی انگیزه شود

نگریست تا شفافیت را آینه کند

بسی بسیار است عشق

good for you...

go far From if one thing retu ?may I hate you so yourself be allow found out time is the end go farfrom good for you...

oh if you want if the world changed the god know so days so nights these are the sight oh less than that can fly to tolorate but nothing just just it good for you...